عزازیل

عزازیل

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

فرشته به زمین آمد،می‌خواست انسان را به‌شناسد.

با انسان نشست،با انسان برخاست.

تا بغضی گلویش را گرفت،مجنون شد،مثل پرنده‌ای در قفس.

آتشی برپا کرد و بال‌هایش را سوزاند.

رو به آسمان کرد و گفت:نمی‌خواهم فرشته باشم.

پاسخ آمد:چرا؟

گفت:می‌خواهم آزاد باشم حتی اگر کافر پندار شوم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۲۲
عزازیل

زمستان بود اما به جای برف شکوفه از آسمان می‌بارید

 بی‌آن‌که در آسمان درختی روییده باشد.

دیگر زمستان سرد نبود.

دیگر زمستان،زمستان نبود.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۱۷
عزازیل

شب در خواب درویش‌ی را دیدم

پس طلب حکمتی از سوی‌ِش شدم

گفت همراه‌ام بیا.....

بعد به صحرایی رفتیم که فقط درخت طاق‌ی در آن می‌زیست.

او برگ‌ی از درخت را به من نشان داد که رویش شب‌نم‌ی می‌زیست،

گفتم این چه حکمت‌ای است.

گفت:نه ابری نه رودی پس این شب‌نم حاصل چیست؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۵۶
عزازیل