ساکن طبقه وسط
ساکن طبقه وسط فیلمی از شهاب حسینی،که کم و بیش صدا کرده و مقداری گیشههای ایران رو قلقلک داده.از مسائل تکنیکی سینمای وفیلمبرداریش که بهگذریم ایده کهنی رو به صورت نوینی ارزه کرده که در خور بحث میباشد،ساکن طبقه وسط داستان نویسندهای است که به دنبال جاودانگی است و اما به خاطر در آوردن دخل و خرجش دست به چه کارهای که نمیزنه از مدلینگ گرفت تا بازیگری و....
اون سعی میکنه داستانی بهنویسه که هم مردمی باشه هم از محورهای باوریش دور نشه اما خوب نمیشه چون بعد از گذر مقداری از داستان متوجه میشید بابا این بدبخت رو هیچکس نمیفهمه محورهای باوری اون کجا ومردمش کجا یواش یواش که فیلم به متوسط خود میرسه شما به خودت میگه این بابا بهتر بمیره چه وضعشه حرفها شو کسی نمیفهمه زن ولش کرده رفته تمام دوستاش تا میآد حرف بزنه میگن بسه بابا شب و روز مون رو خراب نکن با حرفات بعد به خود میگی این دوستاشم پر بیراه نمیگن بابا یارو همش حرفه حرفه قشنگ هم باسه کسی نون آب نمیشه اون وقت که درنهایت قهرمان ارزش خودش رو از دست میده که قضیه طبقات دیگه ساختمان مهم میشه طبقه پایین یه بابایی که تا لحظه آخر شما فکر میکنید دختر است همش هم پشت پنجره در حال رقص است تازه هر کدوم از رفیقای شهاب حسینی که خانهاش میآیند میخواهند مخ یارو رو بزنن طبقه بالا هم که همیشه صدای نی به گوش میرسد اونم چه نی ای خلاصه فیلم به اونجا که میرسه که ارزش قهرمان(شهاب حسینی) از دست میره تصمیم میگیره که خودش را بکشد تمام در رو پنجرههای خانه رو میبنده تمام گازها رو باز میکنه وسط خانه دراز میکشه چشمهاشو میبنده تا تمام شود که لحظه نود برخلافت انتظار با صدای آهنگ طبقه پایین منصرف میشود بلند میشه خوشگل میکنه آدامس میندازه دهنش و میرود که خودش مخ طبقه پایین رو بزنه وقتی در باز میشه شما میفهمید که یارو اصلا مرده ولی ازون بلانصبت مرد ها خاک بر سر قیافه شهاب حسینی دیدنی یارو درو که میبنده صدای نی نغمه آواز میشه شهاب حسینی با شرو عجیبی به سمت صدا روانه میشه که اندفعه مورد خانوم هستند و فیلم با پایانی بسیار نماد وارنه عروج شهاب حسینی رو نشان میده.
داستان این فیلم واقعا همین است و وسلام....
که بیشتر مخاطبین این فیلم بخاطر اینکه شهاب حسینی برای نوشتن داستانش به شکل شخصیتهای داستان که میخواد در میآید مثلا لباس بارسلونا میپوشه با شماره فکر کنم مسی این فیلم را دیدن و عدهای دیگر درگیر دیالوگهای جالب فیلم میشوند مثلا من خودم با این خیلی حال کردم”امروز رستم را دیدم.خوب؟ازم آتیش میخواست و از دنیا شاکی بود.تو دیگه کارت از دوا و دارو گذشته باید خود دکتر را بخوری“و عده دیگر بخاطر اینکه شهاب حسینی هرچی بازیگر معروف که میشناخت مثل محمد رضا فروتن را اورده تو فیلم یه نقشی داده و عده معدودی هم پیدا میشدند که بهخاطر حرف فیلم اون دیدن و بهشدت دچار کاتارسیس شدن از جمله خود من ولی نباید فراموش کرد که اولین تجربه کارگردانی شهاب حسینی است.
در نهایت هم مشکلی بهغیر از موارد بالا با فیلم داشتم این بود که به شدت فیلم دارای ضعف تدوین میبود و آدم هی سیر خط داستان و روایت رو گم میکرد.
ولی من به همه پیشنهاد میکنم حداقل یکبار هم شده این فیلم رو ببینم و از طرف خودم به آقای شهاب حسینی خسته نباشی میگم و بابت همین جسارتش در بیان حرف بهشدت ایشان را ستایش میکنم.
عزازیل
زمستان۹۳